تاریخچهای از سرزمین سه راه

با سلام:
از نظراتتون ممنونم
در مورد نظر یکی از بچه ها که فکر می کرد که منظور از سه راه محل زندگی منه و پرسید که این سه راه کدوم سه راهه باید بگم که :
اسم سه راه به صورت کاملا تصادفی بر روی این وبلاگ گذاشته شد و منظور محله من نبوده!
آدرس من :اتوبان اصلی- نرسیده به پیچ گلستان- خیابان وحید-جنب پارک گلها بقیش هم نمیگم
در حال حاظر علی دایی ستاره تیم ما با بیشترین رای در مکان اول قرار داره و به امید خدا همچنان هم باقی می مونه.
========================================================

گویند سه راه بن منور ادیبی بود بس تکنو و اهل گیم نت که زنی داشت بس نادان و این وی را بسیار غصه می داد و همین باعث شد که با سه راه الملک دختر ملک التجار سه راه ازدواج کند و بدین ترتیب دو شلواره گردد .

 

سه راه الملک دختری زیرک بود و به سرعت پی بر دو شلواره بودن سه راه بن منور برد پس بر آن برآمد که حریف را از میان بر دارد و با تمام اقتدار یکه و تنها در میدان بتازد .

 

روزی که سه راه هندزفری در گوش و در حال بریک داشت به خانه باز می گشت همسر خود (سه راه الملک )را بر در منزل دید پس سریع تمام وسایل آویزان بر خود را در آورده و به زیر دشداشه گذاشت. همسر جلو آمد و به او گفت : چه طوری محبوبم گویا بسیار خسته ای تا کنون کجا بودی ؟

سه راه پاسخ داد : مرا ببخش که بس درگیرم و به همین دلیل تاخیر کردم.

زن گفت : شنیده ام در ده بالا دست زنی وجود دارد بس نادان و کودن که چه مردان و چه زنان و چه کودکان بر او می خندند و همسری دارد که هر هفته فقط  یک بار به او سر می زند و دشداشه ای تنگ می پوشد که بر آن نوشته اند nike و همگان پشت سر وی غیبت می کنند و افسوس می خورند که بیچاره چقدر بد بخت است که چنین زنی دارد .

 

سه راه بر خود آمد و با خود گفت : ای داد بی داد . مردم پشت سر من غیبت می کنند و به من می گویند نادان؟!!

باید حسابم را با آن زن تصفیه کنم . مرا چه نیاز به زنی چنان کودن حال که زنی چنین زیبا و با کمال دارم.

 

پس مهر زن را تمام بر او داد و او را به خانه پدر فرستاد و به خیال خود دیگر راحت و خوشبخت شده بود ولی غافل از اینکه بد غفلتی کرده و تازه به اول بدبختی خود رسیده.

 

حال دیگر سه راه الملک که تنها سوار میدان بود سه راه را به طور کامل در اختیار داشت چنان که گویند هنگامی که سه راه تشنه می گشت خود را به هزاران رنگ در می آورد و خود کشی می کرد بر کف دست بلند مشد و هلکوپتری میرفت تا شاید سه راه الملک او را اجازه آب خوردن.

 

روزی سه راه از سر زمین به گیم نت رفت و تا نیمه شب آنجا سپری کرد وقتی بر خود آمد که ساعت از 2 نصف شب هم گذشته بود پس به سرعت سوویچ گاری و موبایل خود را بر داشت و به سوی گاری دوید که ناگهان شیخ گیم نت (که همگان او را حاج امینم میگفتند)فریاد بر آورد سه راه بر خانه که می روی این جوی استیک هم با خو ببر و ببین کار میکند چرا که شدید بر آن محتاجم .

 

سه راه هم به ناچار قبول کرد و جوی استیک را از ترس زت در شلوار نهاد.

 

چون به منزل رسید بر آن شد که خالی صحیحی ببندد تا از شر سه راه الملک آزاد گردد.

پس داخل شد و گفت:سلام عزیزم عزیزم سلام.................

سه راه الملک که خشمناک بود چنان فریادی بر آورد که گویند:قلب سه راه از سینه در آمد و پس از طی شرت و شلوار از پاچه خارج شد و بر زمین افتاد.

سه راه الملک گفت:تا کنون کجا بودی ای ابله اگر دوباره به آن گیم نت لعنتی رفته باشی می دانی که..........

سه راه که از ترس زنگش همانند پوست خربزه شده بود گفت: نه به جان مادرم.

خالد پس سلطان سه راه از سفر نیویورک باز گشته بود و برای زیارت قبولی ولیمه داده بود من هم به ناچار و اجبار ماندم وگرنه مرا که می شناسی بی تو هرگز آب هم نمی خورم .

پس سه راه الملک گفت چنین که می گویی دیگر سیری و هیچ نمی خواهی.

سه راه که از گشنگی دیگر روده کوچکش بر روده بزرگش بکسواد می کرد من ومنی کرد و گفت :نه نه سیر سیرم

سه راه الملگ گفت حیف شر چون غذا پیتزا بود و تو خیلی پیتزا دوست داری.

سه را چیزی نگفت و در حالی که بغض کرده بود به اتاق رفت .

 

در اتاق بر خود آمد و با خود گفت خاک بر سرت که انقد زن ذلیلی هنوز که هنوزه باید از ترس با شامپو بچه حمام کنی تازه شبها هم بعد از مسواک باد هه کنی تا سه راه الملک مطمئن شود که تو مسواک زدی ای...........تو قبرت  ای .............تو سرت ای........

 

پس به خود آمد و خشمگین از اتاق خارج شد و بر سفره نشست و اسلایسی از پیتزای زن را برداشت و به نیش کشید.

زن با غضب و تعجب به وی نگاه کرد و گفت : این چه کاری است مگر تو غذا نخورده ای؟

سه راه با طمانینه گفت: نـــــــــــه

زن گفت مگر ولیمه نبودی؟

سه راه گفت: نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه

زن که خون جلوی چشمش را گرفته بود فریاد زد وگفت پس تا حالا کدام گوری بودی؟

سه راه گفت بنشین بینیم بابا حال نداریم صداتو بیار پایین من تا حالا گیم نت بودم چه می خواهی بکنی؟

زن که دیگر از شدت خشم زبانش بند آمده بود چمدانش را برداشت و به خانه پدر رفت و بار دیگر صحنه ای از اقتدار مردان سرزمین سه راه به نمایش در آمد.

 

سه راه نیز چنان که گویند دیگر بر خود همسری نگرفت و باقی عمر خویش را وقف گیم نت ها و کافی نت ها کردو پس از چندین سال تلاش در آخر به دلیل مصرف زیار اکس رهسپار دیار باقی شد و جسدش را در کنار مرادش گیم نت حاج امینم دفن کردند و به پاس زحماتش نام وی را بر گیم نت مرکزی نهاد ند .

 

خدایش بیامرزاد
===========================
نظر فراموش نشه

نظرات 4 + ارسال نظر
یک پسر واقعی پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:23 ب.ظ http://onerealboy.blogfa.com

لطفا اقدام به تبادل لینک فرمایید

احســــان دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:41 ب.ظ http://AhwazSun.persianblog.com

سلام . خوبی آقا . راستی وبلاگ برتر این هفته انتخاب شد . من برای سپاسگذاری از کسانی که در مسابقه هفته پیش شرکت کرده بودند و نظر داده بودند لیست وبلاگهایشان را در صفحه اول وبلاگ لیست کردم تا شاید گوشه ای از محبت آنان نسبت به ما را جبران کرده باشم . با تشکر از شما . خدا نگهدار .

پیمان چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:22 ق.ظ http://ahwaziha.com

منم فکر کردم خونتون سه راه خرمشهره !!!
راستی این پارک گلها دیگه کجاست ؟

نیکا جمعه 6 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:56 ق.ظ http://nika-star.tk

راجع به نیما و شهرام هم اشتباه می کنی بخدا
اصلا کار رو این آقا پیمان با وبلاگ نیما و شهرام شروع کرد
توهین اول کار اون بود
شما کامنتهای ایشون رو توی وبلاگ من و نیما و شهرام ندیدی
بخدا اشتباه می کنی
بازم خود دانی
یا حق/......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد