حکایت

با سلام:
بالاخره یک ویرایش جدید برای این وبلاگ زدیم تا ما هم مثل سایر وبلاگها بشیم.
========================================================
سالها پیش ابو چهار راه را در هوالی محل مان دیدم که همچون طاووس مست خرامان راه می رود. بدو گفتم بر خود چه کردی یا چهار راه گفت:نگویم تا حالت گرفته گردد. بر پس گردنش زدم و گفتم : دردت را بگو ! او ضایع شد و گفت:سه راها دیروز که از باد جوانی مغرور بودم و بر اقبال پدر را دیدم . بر من گفت:چهار راه چه کردی بر خود؟ گفتم:با معدل 10/0000001 دیپلم را گرفتم. گفت اکنون چه کنی ؟ گفتم هیچ
گفت:بیل توانی زدن
گفتم:نه
_آدامس توانی فروختن
_نه! حتی خود به تنهایی دستشویی نتوان رفتن.

پس به من کمی پول داد تا من به دانشگاه آزاد همی روم. من نیز به دانشگاه رفتم!!!!

مدیر از من پرسید:اعداد اول را میشناسی
گفتم:نه!
_نمودار y=lxlرا می شناسی؟
_نه!

پس بر گور بابای دالتون خندید و مرا در رشته کیمیا گری ثبت نام نمود.

من دیگر چها راه راندیدم تا زمانی که آوازه اش در تمام سرزمین ما پیچید. آن قدر معروف گشت که گفتند چهار راه مس را طلا می کند. (مس و طلا را در هم قاطی میکند)

روزی چهار راه به بازار مس گران رفت در بازار مس گری را دید بر وی گفت :می خواهی بر ثروتت بیفزایم ؟
مس گر به او خندید و گفت :ای پی پا پتی بد بخت تو را چه به لطف و عنایت تو اگر لطفی داشت بر خود می کردی.

شیخ ما عصبانی و غضبناک گشت پس بدو گفت:ای ابله ناچیز تو در برابر من هیچی اکنون هر آنچه داری از مس را تبدیل به آهن پاره میکنم.

در آنکه شیخ ما چنین کاری را نتوانست بکند شکی نیست.اما مریدان شیخ در مورد عاقبت شیخ نظرها دارند بدین شکل که میگویند که:
1.مس گر مسی داغ بر پشت و پهلوی شیخ کوبید و سپس آنقدر بر سر وی کوفت تا شیخ ما را بکشت.
2.مس گر شیخ را بر سر شمشیری داغ نشاند و شیخ آنقدر عجز و لابه کرد که مس گر دلش سوخت و سر از تن وی جدا کرد تا عذابش را بکاهد.
3.مس گر آنقدر بر شیخ خندید که شیخ ما خجل گشت و مرد.
و............................

اما گویند که پس از مرگ شیخ نوری بر آسمان بلند شد که بی شک نور وجود شیخ بوده است.

و بدین ترتیب دردانه علم و فن -نابغه کیمیا گری-(شیخ ابو چهار راه ناراضی)دنیا را بدرود گفت.
========================================================
 بر گرفته از کتاب تحفه السه راه نوشته:ابو سه راه
========================================================

نظرات 1 + ارسال نظر
علی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:43 ب.ظ

بدک نبود راستی قالب وبلاگت بهتر از قبله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد